accoirann.com travell
|
جنگ داخلي بين امپراتورهاي رقيب در اواسط قرن چهارم رايج شد و سربازان را از نيروهاي مرزي امپراتوري منحرف كرد و به مهاجمان اجازه تجاوز داد.[31] اگرچه حركات مردم در اين دوره معمولاً به عنوان "تهاجم" توصيف مي شود، اما آنها فقط سفرهاي نظامي نبودند، بلكه مهاجرت كل مردم به داخل امپراتوري بود.[32] در سال 376، گوت ها كه از دست هون ها فرار كردند، از امپراتور والنس (364–378) اجازه اقامت در قلمرو روم در بالكان را دريافت كردند. حل و فصل به آرامي پيش نرفت، و زماني كه مقامات رومي اوضاع را نادرست مديريت كردند، گوت ها شروع به يورش و غارت كردند.[A] والنس، در تلاش براي سركوب بي نظمي، در جنگ با گوت ها در نبرد آدريانوپل در 9 اوت 378 كشته شد. [34] در سال 401، ويزيگوت ها، يك گروه گوتيك، به امپراتوري روم غربي حمله كردند و، اگرچه براي مدت كوتاهي از ايتاليا عقب نشيني كردند، در سال 410 شهر رم را غارت كردند.[35] در سال 406 آلان ها، وندال ها و سوئي ها وارد گول شدند. در طول سه سال بعد، آنها در سراسر گال پخش شدند و در سال 409 از كوه هاي پيرنه عبور كردند و به اسپانياي امروزي رفتند.[36] فرانكها، آلمانيها و بورگونديها همگي به گول ختم شدند در حالي كه آنگلها، ساكسونها و جوتها در بريتانيا مستقر شدند[37] و وندالها از تنگه جبل الطارق عبور كردند و پس از آن استان آفريقا را فتح كردند.[38] ] آتيلا پادشاه هونيك (434–453) در سالهاي 442 و 447 به بالكان، در سال 451 به گال و در سال 452 به ايتاليا حمله كرد. تهديد هونها تا زمان مرگ آتيلا در سال 453، زماني كه كنفدراسيون هونها كه او رهبري مي كرد از هم پاشيد، باقي ماند. قيمت هايي استثنايي ويلاهاي اجاره اي شمال نخبگان شرقي و غربي در برخورد با مهاجرت ها روش هاي مختلفي را به كار مي گرفتند. روميان شرقي استقرار نيروهاي مسلح را با هدايا و اعطاي مناصب به رهبران قبايل تركيب كردند. اشراف غربي در حمايت از ارتش شكست خوردند اما از پرداخت خراج براي جلوگيري از تهاجم قبايل خودداري كردند.[32] اين تهاجمات ماهيت سياسي و جمعيتي بخش غربي امپراتوري را به كلي تغيير داد.[37] در پايان قرن پنجم به واحدهاي سياسي كوچكتري تقسيم شد كه توسط قبايلي كه در اوايل قرن به آن حمله كرده بودند، اداره ميشدند.[40] امپراتوران قرن پنجم غالباً توسط نيرومندان نظامي مانند استيليكو (متوفي 408)، آتيوس (متوفي 454)، آسپار (د. 471)، ريسيمر (د. 472)، يا گاندوباد (متوفي 516) كنترل مي شدند. كه تا حدي يا به طور كامل از اجداد غير رومي بودند.[41] بركناري آخرين امپراتور غرب، رومولوس آگوستولوس، در سال 476 به طور سنتي نشان دهنده پايان امپراتوري روم غربي است. همتاي خود، توانايي كمي براي اعمال كنترل بر سرزمين هاي از دست رفته غربي داشت. امپراتوران بيزانس ادعاي مالكيت خود را بر قلمرو حفظ كردند، اما در حالي كه هيچ يك از پادشاهان جديد در غرب جرأت نداشتند خود را به مقام امپراتور غرب ارتقا دهند، كنترل بيزانس بر بيشتر امپراتوري غربي نمي توانست حفظ شود.
در جهان پس از روم، هويتهاي قومي انعطافپذير بودند، كه اغلب با وفاداري به يك رهبر نظامي موفق يا مذهب به جاي اصل و نسب يا زبان تعيين ميشد. نشانگرهاي قومي به سرعت تغيير كردند - در حدود سال 500، آريانيسم، كه در اصل يك بدعت اصيل رومي بود، با مردم ژرمن در ارتباط بود، و گوت ها به ندرت از زبان ژرمني خود در خارج از كليساهاي خود استفاده مي كردند. آميختگي فرهنگ رومي با آداب و رسوم قبايل مهاجم به خوبي مستند شده است. مجامع مردمي كه به اعضاي قبايل مرد آزاد اجازه ميدادند بيشتر از آنچه در دولت روم رايج بود، در مسائل سياسي صحبت كنند، به نهادهاي قانونگذاري و قضايي تبديل شدند.[44] مصنوعات مادي به جا مانده از روميان و مهاجمان اغلب مشابه هستند و اقلام قبيله اي اغلب از اشياء رومي الگوبرداري مي شدند.[45] بيشتر فرهنگ علمي و مكتوب پادشاهي هاي جديد نيز مبتني بر سنت هاي فكري رومي بود.[46] يك تفاوت مهم، از دست دادن تدريجي درآمد مالياتي توسط سياست هاي جديد بود. بسياري از نهادهاي سياسي جديد ديگر از طريق ماليات از ارتش خود حمايت نمي كردند، بلكه به اعطاي زمين يا اجاره به آنها تكيه مي كردند. اين بدان معني بود كه نياز كمتري به درآمدهاي مالياتي كلان وجود داشت و بنابراين سيستم هاي مالياتي از بين رفتند
امتیاز:
بازدید:
|
|
[قالب وبلاگ : سایت آریا] [Weblog Themes By : sitearia.ir] |