accoirann.com travell
|
Corps de logis داراي سقف شيبدار با خوابگاه و بالهاي ثانويه داراي سقف شيرواني با خوابگاه هستند. علاوه بر داستان دوم، اهميت سپاه د logis توسط دو دودكش بزرگ كه سقف را سوراخ ميكنند و گنبدي كه از مركز خانه فراگرفته است بيشتر تأكيد ميكند. اين نقطه كانوني هشت ضلعي داراي يك گلدسته كوتاه است كه در بالاي آن يك كبوتر طلايي صلح قرار دارد.[14] اين قرارگيري گنبد بيشتر به سبك كارولين اوليه است تا پالاديان و احتمالاً براي بهبود تهويه اتاق زير شيرواني بزرگ و افزايش تقارن كلي ساختار و دو بال گنجانده شده است. گنبدي مشابه تاج خانه فرماندار در ويليامزبورگ را ميپوشاند كه واشنگتن از آن آگاه بود. اگرچه هيچ معمار شناخته شده اي نيست كه كوه ورنون را طراحي كرده باشد، برخي اين طرح را به جان آريس، معمار برجسته ويرجينيا نسبت مي دهند كه كليساي پينز را در شهرستان فيرفكس (اكنون ويران شده) و احتمالاً مونت ايري را در شهرستان ريچموند طراحي كرد.[15] منابع ديگر به سرهنگ ريچارد بلكبرن اعتبار مي دهند كه همچنين ريپون لاج را در شهرستان پرنس ويليام و اولين كليساي فالز طراحي كرد.[16][17] نوه بلكبرن، آن، با بوشرود واشنگتن، برادرزاده جورج ازدواج كرد و در مقبره واشنگتن دفن شد. اكثر مورخان معماري بر اين باورند كه طراحي كوه ورنون صرفاً به واشنگتن نسبت داده مي شود و دخالت هر معمار ديگري بر اساس حدس و گمان است.[18] داخلي
امكانات ويلاهاي اجاره اي شمال ايران
طراحي داخلي از مفهوم كلاسيك نماي بيروني پيروي مي كند، اما به دليل تكامل جزئي عمارت، ويژگي هاي معماري داخلي - قاب درها، قالب ها و گچ كاري ها - به طور مداوم به يك دوره خاص از احياي معماري كلاسيك قرن 18 وفادار نيستند. در عوض آنها از پالاديانيسم تا نئوكلاسيكي ظريفتر و بعداً به سبك رابرت آدام را در بر مي گيرند.[19] اين تغيير سبك كلاسيك به بهترين وجه در قاب درها و اطراف اتاق هاي اصلي نشان داده شده است. در اتاقهاي غربي و اتاقهاي غذاخوري كوچك، روكشهايي با ستونهاي يوني و پدينتهاي كامل وجود دارد، در حالي كه در تالار و گذرگاهها، درها داراي سنگفرشهاي شكستهشده با آرشيترو هستند.[19] بسياري از اتاق ها با پوشش هاي نقاشي شده اندود شده اند و سقف هايي با تزئينات گچ بري به سبك نئوكلاسيك دارند. بسياري از اين گچ بري ها را مي توان به يك صنعتگر انگليسي به نام جان رالينز نسبت داد، كه در سال 1771 از لندن آمد و نقوش طراحي داخلي را كه در آن زمان در پايتخت بريتانيا مد روز بود، با خود آورد.[19] بازديدكنندگان كوه ورنون اكنون اتاق مطالعه واشنگتن را مي بينند، اتاقي كه در قرن هجدهم تنها تعداد كمي از افراد ممتاز اجازه ورود به آن را داشتند. اين اتاق با مبله ساده داراي حمام، اتاق رختكن و دفتر است. اتاق آنقدر خصوصي بود كه توصيفات معاصر كمي وجود دارد. ديوارهاي آن با پوشش هاي طبيعي دانه بندي شده و قفسه هاي كتاب مطابقت دارند.[20] برخلاف حريم خصوصي مطالعه، از زمان واشنگتن، بزرگترين، عموميترين و اصليترين اتاق پذيرايي به اصطلاح اتاق جديد يا اتاق غذاخوري بزرگ بوده است - سالني دو طبقه كه به خاطر پنجره بزرگ پالاديانياش قابل توجه است و كل اتاق را اشغال كرده است. از ارتفاعات شمالي عمارت، و دودكش نئوكلاسيك مرمري زيباي آن.[21] تاريخچه اين قطعه دودكش تا حدودي سبك كلي خانه را توضيح مي دهد. هنگامي كه توسط بازرگان انگليسي ساموئل وان به واشنگتن اهدا شد، واشنگتن در ابتدا تمايلي به پذيرش اين هديه نداشت، و اظهار داشت كه "بيش از حد شيك و پرهزينه است، من براي اتاق خودم و سبك زندگي جمهوريخواهان ميترسم."[22] تلاش هايي براي بازسازي اتاق ها و حفظ فضاي قرن هجدهم انجام شده است. اين امر با استفاده از طرح هاي رنگي اصلي و با نمايش مبلمان، فرش و اشياء تزئيني معاصر خانه به دست آمده است. اتاق ها حاوي پرتره ها و دارايي هاي سابق جورج واشنگتن و خانواده اش هستند. ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
مونت ورنون يك مكان ديدني آمريكايي و مزرعه سابق پدر بنيانگذار، فرمانده ارتش قاره اي در جنگ انقلابي، و اولين رئيس جمهور ايالات متحده جورج واشنگتن و همسرش، مارتا است. اين ملك در سواحل رودخانه پوتوماك در شهرستان فيرفكس، ويرجينيا قرار دارد. اين شهر در جنوب واشنگتن دي سي و اسكندريه ويرجينيا واقع شده است و در آن سوي رودخانه از شهرستان پرنس جورج، مريلند قرار دارد. خانواده واشنگتن در سال 1674 زميني را در اين منطقه به دست آوردند. در حدود سال 1734، خانواده توسعه املاك خود را آغاز كردند كه در زمان جورج واشنگتن ادامه يافت، كه در سال 1754 اجاره املاك را آغاز كرد و سپس در سال 1761 مالك آن شد.[4] اين عمارت از چوب به سبك پالاديايي ساخته شده بود. خانه اصلي توسط پدر جورج واشنگتن، آگوستين، در حدود سال 1734 ساخته شد.[4] جورج واشنگتن خانه را دو بار گسترش داد، يك بار در اواخر دهه 1750 و بار ديگر در دهه 1770.[4] اين خانه تا پايان عمر او خانه واشنگتن باقي ماند. پس از مرگ او در سال 1799، تحت مالكيت چندين نسل متوالي از خانواده، املاك به تدريج كاهش يافت زيرا درآمد براي حفظ آن به اندازه كافي ناكافي بود. در سال 1858، اهميت تاريخي اين خانه به رسميت شناخته شد و توسط انجمن بانوان Mount Vernon تصاحب شد. اين سازمان آن را همراه با بخشي از املاك واشنگتن به دست آورد. اين عمارت و ساختمانهاي اطراف آن از آسيب جنگ داخلي آمريكا كه توسط بسياري از املاك واقع در ايالات كنفدراسيون آمريكا متحمل شده بود، در امان ماندند. كوه ورنون در سال 1960 به عنوان يك بناي تاريخي ملي تعيين شد و در فهرست ملي اماكن تاريخي ثبت شده است. هنوز هم متعلق به انجمن بانوان مونت ورنون است و هر روز به روي عموم باز است.[5] اجازه دادن به مردم براي ديدن املاك بخشي از يك سنت بيش از 200 ساله است كه توسط جورج واشنگتن آغاز شده است. او در سال 1794 نوشت: "من هيچ اعتراضي به اين ندارم كه هيچ فرد هوشيار يا منظمي كنجكاوي خود را در مشاهده ساختمان ها، باغ ها و حدوداً در مورد كوه ورنون خشنود كند. امكانات ويلاهاي اجاره اي گيلان هنگامي كه اجداد جورج واشنگتن اين ملك را به دست آوردند، به نام نهر شكار كوچك، پس از نهر شكار كوچك در نزديكي آن، به عنوان مزرعه نهر شكار كوچك شناخته شد.[7] با اين حال، هنگامي كه برادر ناتني بزرگتر واشنگتن، لارنس واشنگتن، آن را به ارث برد، نام آن را به نام نايب درياسالار ادوارد ورنون[8] كه افسر فرمانده او در طول جنگ گوش جنكينز بود و پورتوبلو را از اسپانياييها تسخير كرد، تغيير داد. ] هنگامي كه جورج واشنگتن ملك را به ارث برد، نام خود را حفظ كرد.[7] ساختمان ها و محوطه ها به سبك كلاسيك پالادين، در ضلع غربي، خانه اصلي با بالهاي ثانويه تك طبقه و پيشروي احاطه شده است كه يك كورد افتخار ايجاد ميكند. معماري در سال 1774، توسعه دوم آغاز شد. يك بال دو طبقه به ضلع جنوبي اضافه شد. دو سال بعد يك اتاق بزرگ دو طبقه به ضلع شمالي اضافه شد.[12] دو بال ثانويه تك طبقه در سال 1775 ساخته شد. اين بالهاي ثانويه كه سالن خدمتگزاران در ضلع شمالي و آشپزخانه در ضلع جنوبي را در خود جاي داده اند، با ستون هاي متقارن و چهارتايي كه در سال 1778 ساخته شده اند، به Corps de logis متصل مي شوند. تكميل ستونها چيدمان كلاسيك پالادي اين مجموعه را تثبيت كرد و يك cour d'honneur متمايز را تشكيل داد كه در مانت ورنون به عنوان دايره عمارت شناخته ميشود و چشمانداز حيرتانگيز آن را به خانه ميدهد. ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
اطلاعات اندكي در مورد اسطوره هاي بنيادي اصلي موجودات مورد پرستش مبتكران فرقه در ساموتراس وجود دارد. حتي هويت آنها نيز ناشناخته است، زيرا آنها تمايل داشتند به طور ناشناس مورد بحث قرار گيرند و از آنها به عنوان "خدايان ساموتراسي" يا "خدايان بزرگ" ياد مي شود. اين امر بازسازي آنها را دشوار ميسازد، اگرچه مقايسه بين «خدايان ساموتراس» و «كابيري»، خدايان چندقلو با مقدار نامشخص (گاهي دوقلوها، يا چند موجود متمايز) از فرهنگهاي مشابه، پيش از يونان يا كاملاً غيريوناني. مانند تراكيا يا فريگيا ساخته شده است.[11] شباهت ها در مورد آنچه كه هر خدا يا مجموعه اي از خدايان ظاهراً ارائه مي كنند - محافظت در درياها و كمك در زمان هاي دشوار - يك ارتباط قطعي را نشان مي دهد، اگرچه تا چه حد نمي توان نتيجه گيري كرد. بنابراين، اين احتمال وجود دارد كه اگر خدايان ساموتراسي خود كبيري نباشند، عناصري از اين آيين مقايسهاي، همراه با عناصر پرستش تراسيايي كه قبل از حضور تثبيتشده يوناني در جزيره حضور داشتند، بهشدت بر ايدهها و اعمال اصلي فرقه اسرارآميز تأثير گذاشته است. 12] اجاره ويلا هاي شمال در نهارخوران برخلاف الئوسيس، شروع در ساموتراك به چند روز باريك از سال محدود نشد و از آوريل تا نوامبر (فصل دريانوردي) با رويداد بزرگي كه احتمالاً در ژوئن اتفاق ميافتد، ادامه مييابد، اما ممكن است طي دو شب اتفاق افتاده باشد. مانند ساموتراس، مبتكران آينده از شرق وارد پناهگاه ساموتراس ميشوند، جايي كه وارد فضاي مدور به قطر 9 متر با سنگهاي پرچم و جايگاهي پنج پلهاي ميشوند كه اكنون دايره تئاتر ناميده ميشود. ليوي ثبت ميكند كه در اينجا، مبتكران به اعلاميهاي در مورد عدم جنايت و خونريزي گوش ميدهند. در نزديكي آغاز مراسم، مانند الئوسيس، قربانيها و عبادتها به احتمال زياد انجام ميشد، جايي كه حيوان احتمالي براي قرباني يك قوچ بود. مبتكران به ساختماني نقل مكان مي كردند كه در آن آغاز واقعي در شب با مشعل انجام مي شد، اگرچه باستان شناسان مطمئن نيستند كه كدام ساختمان با توجه به امكانات فراوان از جمله تالار رقصندگان كر، هيرون، آناكتورون و روتوندا آرسينو بوده است. II. در قرن سوم، هيپوليتوس رومي در ابطال همه بدعت ها از يك نويسنده گنوسي نقل قول مي كند كه خلاصه اي از برخي از تصاوير را در اينجا ارائه مي دهد. دو مجسمه از مردان برهنه در آناكتورون ساموتراسي ها وجود دارد كه هر دو دستشان به سمت بهشت دراز شده و پودنداي آنها رو به بالا است، درست مانند مجسمه هرمس در كيلن. تنديس هاي فوق، تصاويري از انسان اوليه و انسان روحاني احيا شده است كه از هر نظر با آن مرد همسو است. كمياب بودن اطلاعات مانع از درك آنچه در طول آغاز كار بوده است، وجود دارد، اگرچه ممكن است رقص هايي مانند الئوسيس در ارتباط با اسطوره شناسي جستجوي هارمونيا وجود داشته باشد. در پايان شروع، يك فيله بنفش به مبتديان داده شد. شب دوم آغاز نيز وجود داشت، اپوپتيا كه در آن «آيينها و قربانيهاي اوليه مقدماتي» در آنجا انجام ميشد، اما چيز ديگري نميتوان دانست علاوه بر اين كه ممكن است شبيه به اپتيا در الئوسيس بوده باشد و با نمايش آن به اوج خود ميرسد. يك نور عالي
آغاز شب اول با ضيافت با هم به پايان رسيد و بسياري از اتاق هاي غذاخوري توسط باستان شناسان در ارتباط با فرقه در ساموتراس كشف شد. كاسههايي كه براي ليبيت استفاده ميشد نيز به جاي مانده بود كه توسط هزاران كاسه ليبي كشف شده در مكانهاي مذهبي آشكار شد. شركت كنندگان گهگاه مواد ديگري مانند لامپ را پشت سر گذاشتند. آنها علاوه بر فيله ارغواني، يك «حلقه ساموتراسي» (حلقه آهني مغناطيسي پوشيده شده با طلا) را نيز ترك كردند و برخي از مبتكران، ركورد آغازين خود را در استوانه عبادتگاه ثبت كردند. شروع شب دوم نيز با ضيافت پايان يافت.[7] اسرار ميترايي ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
اساس اسرار الئوسيني را مي توان در افسانه اي در مورد ربودن پرسفونه، دختر دمتر، الهه كشاورزي، توسط هادس، خداي عالم اموات، همانطور كه در سرودهاي هومري گفته مي شود، يافت. دمتر كه از اين رويداد مضطرب شده بود و مي خواست زئوس، پادشاه خدايان را متقاعد كند تا اجازه بازگشت دخترش را بدهد، باعث قحطي و خشكسالي در سراسر سرزمين شد و بسياري را كشت و خدايان را از قرباني كردن و عبادت مناسب محروم كرد. در نهايت، زئوس به پرسفونه اجازه داد تا دوباره به مادرش بپيوندد و باعث شد تا دمتر به بيماريهايي كه دنيا را از شكوفايي آن محروم كرده بود پايان دهد. با اين حال، از آنجا كه سرنوشت مقرر كرد كه هر كسي در عالم اموات مي خورد يا مي نوشيد، محكوم به گذراندن ابديت در آنجا بود، پرسفون همچنان مجبور بود چهار يا شش ماه از سال (بسته به گفته ها) در قلمرو بماند.[8] او توسط هادس فريب خورد تا دانههاي انار را به مقدار مناسب بخورد. بنابراين، دمتر، در اندوه خود، از تغذيه زمين براي ماههايي كه پرسفونه رفته است، غفلت ميكند، تنها زماني كه او برميگردد، اين كار را انجام ميدهد تا اين كه اين روند دوباره تكرار شود. اين دوره هاي اپيزوديك تبديل به فصل هاي زمستان و بهار شد، با «مرگ» و «تولد دوباره» پرسفون براي چرخه زندگي و تجربه همه موجودات تمثيلي. اجاره ويلاهاي شمال در جنگل هاي ساري در پانزدهم ماه بودروميون (سپتامبر/اكتبر) در تقويم آتيك، حدود 3000 آغازگر بالقوه در آگورا آتن جمع ميشدند، اين گردهمايي محدود به آنهايي بود كه يوناني صحبت ميكردند و هرگز نكشته بودند (همانطور كه تاكيد بر پاكي رشد كرد، اين ممنوعيت شامل كساني ميشود كه روحهاي «نجس» داشتند). مانند ساير جشنوارههاي بزرگ مانند ديازيا و تسموفوريا، آغازكنندگان احتمالي حيوانات قرباني خود را ميآوردند و اعلاميه جشنوارهها را با شروع آن ميشنيدند. فرداي آن روز به دريا مي رفتند و خود و حيوانات را تطهير مي كردند. سه روز استراحت تا روز نوزدهم مي گذشت، آگورا يك بار ديگر مملو از آغاز كنندگان در صفوف مقدس دمتر و دخترش پرسفونه شد. دو كاهن الوسيني در جلوي راهپيمايي بودند و به دنبال آن بسياري از يونانيها اقلام ويژهاي در دست داشتند تا براي بقيه مراسم آماده شوند، و صفوف در يك سفر 15 مايلي ساعتي شهر را ترك ميكرد كه دائماً با جشن، رقص و غيره قطع ميشد. ، به شهر الوسيس. مبتكران در راه شهر مشعل حمل مي كردند. هنگامي كه به شهر مي رسيد، زائران به رقص در حرم مي پرداختند. روز بعد با قرباني كردن آغاز ميشد و در غروب آفتاب، مبتكران به ساختماني به نام تلهستيريون ميرفتند، جايي كه شروعهاي واقعي آغاز ميشد. مبتديان خود را شستند تا پاك شوند و همه در سكوت با بوي مشعلهاي خاموش دور هم نشستند. شروع ممكن است طي دو شب صورت گرفته باشد. اگر چنين است، شب اول ممكن است مربوط به ربودن پرسفون توسط هادس باشد و با بازگشت الهه به پايان برسد، در حالي كه شب دوم مربوط به epopteia (درجه بالاتر از اسرار) است كه نمايشي شامل آواز خواندن، رقصيدن و احتمالاً نمايش بود. از يك فالوس، تجربه اي وحشتناك براي حضار توسط روحانيان ماهر الئوسيني، و اوج رويداد كه بايد شامل نمايش مجسمه دمتر و نشان دادن خوشه گندم و "تولد" ثروت كشاورزي باشد. از اين رو، اين اسرار با باروري و كشاورزي ارتباط داشتند.[7] در تلاش براي حل معماي اين كه چگونه بسياري از مردم در طول دو هزار سال مي توانستند به طور مداوم حالت هاي وحياني را در طول مراسم اوج اسرار الئوسيني تجربه كنند، بسياري از محققان پيشنهاد كرده اند كه قدرت اسرار الئوسيني ناشي از عملكرد كيكئون است. يك آنتوژن
روز اتمام مراسم آغاز، پلموچوآي (از نام نوعي ظرف كه براي پايان دادن به ليسه استفاده ميشد) ناميده ميشد و اعضاي جديد اكنون ميتوانستند مانند كاهنان تاج گل مرت بپوشند. در نهايت، مبتكران ترك ميكردند و عباراتي را به زبان ميآوردند كه به اعلان نتيجهگيري يك رويداد اشاره ميكردند. لباسهايي كه اعضاي جديد در طول سفر ميپوشيدند، به عنوان پتوي شانس براي كودكان استفاده ميشد يا شايد به پناهگاه آنها ميدادند.[7] اسرار ساموتراسي
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
در زمان روميان، پمپئي روند توسعه شهري را طي كرد كه در دوره آگوست از حدود 30 قبل از ميلاد شتاب گرفت. ساختمانهاي عمومي جديد شامل آمفيتئاتر با پالسترا يا سالن بدنسازي با يك natatorium مركزي (cella natatoria) يا استخر، دو تئاتر، ساختمان Eumachia و حداقل چهار حمام عمومي بود. آمفي تئاتر توسط محققان به عنوان مدلي از طراحي پيچيده، به ويژه در زمينه كنترل جمعيت، ذكر شده است.[104] ساختمان هاي خدماتي ديگر Macellum ("بازار گوشت") بودند. Pistrinum (نان)؛ ترموپوليا (مهوانسراها يا اسنك بارهايي كه غذاها و نوشيدنيهاي سرد و گرم سرو ميكردند)، و كاپونا («ميخانهها» يا «غواصي» با شهرت نامطلوب به عنوان پاتوق دزدان و روسپيها). حداقل يك ساختمان، لوپانار، به فحشا اختصاص داشت.[105] زماني كه بزرگراه ناپل-سالرنو در حال ساخت بود، و گنجينه نقره اي مورسين و لوح ها (كه ركوردي منحصر به فرد از معاملات تجاري را ارائه مي كرد) يك هتل يا مهمانخانه بزرگ (به مساحت 1000 متر مربع) در Murecine، در فاصله كمي از پمپئي پيدا شد. وجود دارد.[106][107] يك قنات آب حمام هاي عمومي، بيش از 25 فواره خياباني و بسياري از خانه ها و مشاغل شخصي را تامين مي كرد. اين قنات شاخه اي از قنات بزرگ سرينو بود كه براي خدمت به ديگر شهرهاي بزرگ منطقه خليج ناپل و پايگاه مهم دريايي در ميزنوم ساخته شد. castellum aquae به خوبي حفظ شده است و شامل جزئيات زيادي از شبكه توزيع و كنترل هاي آن است اجاره ويلاهاي كلبه اي شمال با ويو ي جنگلي حداقل 31 نانوايي در شهر وجود داشت كه هر كدام داراي تنورهاي هيزمي، سنگ آسياب و پيشخوان فروش بودند. نانوايي Modestus،[109] يا خانه تنور، بزرگترين نانوايي در شهر بود و نانوايي Sotericus، همچنين در ميان بزرگترينها، اتاق ورز دادن نان را حفظ ميكند.[110] ترموپوليا مسافرخانهها يا تنقلاتهايي بودند كه در آنها غذا و نوشيدني گرم فروخته ميشد و در پمپئي نزديك به 100 عدد بود. فروشگاهي كه مشتريان مي توانستند وعده هاي غذايي خود را بخورند: لاراريوم با نقاشي هاي ديواري از لارس و مركوري و ديونيسوس و يك تريكلينيوم تزئين شده به سبك سوم. در ترموپليوم آسلينا،[112] با سه پيشخوان فروش و يك لاراريوم با تصاويري از عطارد و باكوس، اثاثيههاي متعددي در برنز و سفال و همچنين 683 سسترس يافت شده است. نماي بيروني نشاني از كوزهها و قيفها و كتيبهاي انتخابي دارد كه به آسلينا، احتمالاً صاحب مسافرخانه اشاره دارد. فرآوري پشم با 13 كارگاه كه مواد اوليه را كار مي كردند، هفت كارگاه ريسندگي، 9 كارگاه رنگرزي و 18 كارگاه شستشو به خوبي توسعه يافت: بناي Eumachia، از نام كشيش سازنده آن، بازار پشم بود، يا جايگاه صنف فولرها؛ ساخت و ساز پس از سال 62 انجام شد و تماماً آجركاري بود. داخل آن طاقچههاي متعددي وجود دارد كه مجسمههايي بيشتر مربوط به خانواده شاهنشاهي، ستوني و در نزديكي ورودي، كوزهاي بوده كه ادرار را در آن جمع ميكردند تا به عنوان شوينده لباس استفاده شود. فولونيكا استفانوس،[113] كه به نام مالك يا مدير نامگذاري شد، در اصل خانه اي بود كه به كارگاهي براي پردازش پارچه تبديل شد: در طبقه پايين، فعاليت هاي كار و شستشو انجام مي شد كه در مخازن بزرگ با آب انجام مي شد. ، نوشابه و ادرار در حالي كه در طبقه بالا لباس ها خشك شده بود. كارگاه گاروم[114] سس حاصل از تخمير احشاء ماهي را درست مي كرد. در ساختمان چند ظروف با درب بسته شده با سس در داخل ساختمان پيدا شد، در حالي كه در باغ مجاور انبار بزرگي از آمفورا وجود داشت. خانه لوريوس تيبورتينوس (به درستي خانه اكتاويوس كوارتيو پس از صاحب واقعي آن) به خاطر هنرهاي به خوبي حفظ شده، عمدتاً در نقاشي هاي ديواري و همچنين باغ هاي بزرگ آن مشهور است.[1] اين شهر در شهر پمپئي رومي است و با فوران آتشفشاني كوه وزوويوس در اكتبر 79 پس از ميلاد يا پس از آن، با بقيه شهر پمپئي حفظ شد. محل نام ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
اشيايي كه در زير پمپئي دفن شده بودند تقريباً به مدت 2000 سال به خوبي حفظ شدند زيرا كمبود هوا و رطوبت باعث مي شد كه خرابي چنداني نداشته باشد. با اين حال، پمپئي پس از حفاري در معرض تخريب طبيعي و انساني قرار گرفته است. هوازدگي، فرسايش، قرار گرفتن در معرض نور، آسيب آب، روش هاي ضعيف حفاري و بازسازي، گياهان و جانوران معرفي شده، گردشگري، خرابكاري و سرقت، همگي به نوعي به اين سايت آسيب رسانده اند. فقدان حفاظت آب و هواي كافي براي همه ساختمانها به جز جالبترين و مهمترين ساختمانها باعث شده است كه دكوراسيون داخلي اصلي محو يا از بين برود. دو سوم شهر حفاري شده است، اما بقاياي شهر به سرعت در حال خراب شدن است.[84] علاوه بر اين، در طول جنگ جهاني دوم، بسياري از ساختمانها در اثر بمبهاي پرتاب شده در چندين حمله نيروهاي متفقين به شدت آسيب ديدند يا ويران شدند.[85] نگراني هاي حفاظتي دائماً باستان شناسان را نگران كرده است. اين شهر باستاني در سال 1996 توسط صندوق جهاني بناهاي تاريخي و بار ديگر در سال 1998 و در سال 2000 در فهرست آثار جهاني قرار گرفت. در سال 1996 اين سازمان ادعا كرد كه پمپئي "به شدت نياز به تعمير دارد" و خواستار تهيه پيش نويس يك طرح كلي شد. اعاده و تفسير.[86] اين سازمان با كمك مالي امريكن اكسپرس و بنياد ساموئل اچ. كرس از حفاظت در پمپئي حمايت كرد. اجاره ويلاهاي شمال در ماه طلايي شهريور Schola Armatorum ("خانه گلادياتورها")[88] در سال 2010 به دليل بارش شديد باران و فقدان زهكشي مناسب فروريخت.[89] اين سازه براي بازديدكنندگان باز نبود، اما بيرون براي گردشگران قابل مشاهده بود. پس از فروپاشي، اختلافات شديدي با اتهامات بي توجهي به وجود آمد.[90][91] امروزه، بودجه بيشتر به حفاظت از سايت اختصاص داده مي شود. با اين حال، به دليل گستردگي پمپئي و مقياس مشكلات، اين امر براي جلوگيري از پوسيدگي آهسته مواد كافي نيست. يك مطالعه در سال 2012 يك استراتژي بهبود يافته را براي تفسير و ارائه سايت به عنوان روشي مقرون به صرفه براي بهبود حفاظت و نگهداري آن در كوتاه مدت توصيه كرد.[92] در ژوئن 2013، يونسكو هشدار داد كه اگر كارهاي مرمت و حفاظت «در دو سال آينده پيشرفت قابل توجهي نداشته باشد، پمپئي مي تواند در فهرست ميراث جهاني در خطر قرار گيرد.[93] يك پروژه "Grande Progetto Pompei" حدوداً پنج ساله در سال 2012 با اتحاديه اروپا آغاز شده بود و شامل تثبيت و حفاظت از ساختمان ها در مناطق پرخطر بود. در سال 2014، مقر يونسكو يك طرح مديريتي جديد براي كمك به يكپارچه سازي برنامه هاي مديريت، حفاظت و نگهداري ملك دريافت كرد.[94] در سال 2020، بسياري از باغها، باغها و تاكستانهاي دوموس با استفاده از تصاوير نقاشيهاي ديواري و يافتههاي باستانشناسي با دقت بازسازي شدند تا بينش بهتري در مورد اينكه قبل از فاجعه چگونه بودهاند، ارائه شود.[95] اينها عبارتند از خانه جوليا فليكس، خانه كوپيدهاي طلايي، [96] خانه لوريوس تيبورتينوس، خانه كورنليوس روفوس [97] و باغ فراريان. در سال 2021 چندين گنبد كه مدتها بسته بود، پس از بازسازي، از جمله خانه كشتي اروپا، [98] خانه باغ [99] و خانه عاشقان، دوباره بازگشايي شدند. همچنين خانه تازه حفاري شده لدا و قو[101] افتتاح شده است پمپئي به دليل ثروت و تاريخ يوناني، اتروسكي و رومي خود، براي مطالعه معماري روم باستان از نظر روشهاي ساختماني و برنامهريزي شهري بسيار مورد توجه است. با اين حال، اين شهر نسبتاً كوچك استاني بود و به جز آمفي تئاتر، بناهاي تاريخي بزرگي در مقياس شهرهاي رومي ديگر نداشت. همچنين طرحهاي ساختماني بزرگ امپراتوري اوليه را ناديده گرفت و بسياري از معماري شهري خود را كه مربوط به قرن چهارم قبل از ميلاد بود، حفظ كرد.[102] تكامل ساختمانهاي خصوصي و عمومي پمپئي به دليل عدم حفاري در زير سطوح ۷۹ اغلب نامشخص است. با اين حال، واضح است كه در زمان فتح سولا در سال ۸۹ قبل از ميلاد، توسعه طرحبندي خيابانها تا حد زيادي انجام شد. كامل شد و بيشتر انزواها ساخته شد.[ ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
مناطق حومه شهر معمولاً نسبت به محله هاي سنتي زمان سفر طولاني تري براي كار دارند.[63] فقط ترافيك در خود خيابان هاي كوتاه كمتر است. اين به دليل سه عامل است: [نيازمند منبع] مالكيت تقريباً اجباري خودرو به دليل سيستمهاي ضعيف اتوبوسهاي حومه شهر، مسافتهاي طولانيتر سفر و سيستم سلسله مراتبي، كه در توزيع ترافيك كمتر از شبكه سنتي خيابانها كارآمد است. در سيستم برون شهري، اكثر سفرها از يك جزء به جزء ديگر مستلزم ورود خودروها به يك جاده جمعآوري [نيازمند منبع] است، مهم نيست مسافت چقدر كوتاه يا طولاني باشد. اين با سلسله مراتب خيابان ها تركيب مي شود، جايي كه كل محله ها و بخش هاي فرعي به يك يا دو جاده جمع كننده وابسته هستند. از آنجايي كه تمام ترافيك به اجبار در اين جاده ها انجام مي شود، اغلب در تمام روز ترافيك سنگيني دارند. اگر يك تصادف ترافيكي در يك جاده جمعآوري رخ دهد، يا اگر ساخت و ساز جاده مانع از جريان شود، ممكن است كل سيستم جاده تا زماني كه انسداد برطرف نشود، بياستفاده ميشود. شبكه سنتي "رشد"، به نوبه خود، امكان تعداد بيشتري از انتخاب ها و مسيرهاي جايگزين را فراهم مي كند. سيستمهاي حومهاي از نوع پراكنده نيز براي دوچرخهسواران يا عابران پياده كاملاً ناكارآمد هستند، زيرا معمولاً مسير مستقيم براي آنها نيز در دسترس نيست[نياز به منبع]. اين امر باعث ميشود كه حتي براي مسافتهايي به چند صد يارد يا متر (كه ممكن است به دليل شبكه جادهاي تا چندين مايل يا كيلومتر افزايش پيدا كند) سفرهاي ماشيني را تشويق ميكند. سيستمهاي پراكنده بهبوديافته، اگرچه مسيرهاي انحرافي خودرو را حفظ ميكنند، اما داراي مسيرهاي دوچرخهسواري و مسيرهاي پيادهروي هستند كه در سراسر بازوهاي سيستم اسپراول به هم متصل ميشوند و مسير مستقيمتري را امكانپذير ميكنند و در عين حال خودروها را از خيابانهاي مسكوني و فرعي دور نگه ميدارند. معمولاً، شهرهاي مركزي به دنبال راههايي براي ماليات بر غيرمقيماني هستند كه در مركز شهر كار ميكنند – كه به عنوان ماليات رفت و آمد شناخته ميشوند – با كاهش پايههاي ماليات بر دارايي. در مجموع، اين دو گروه از ماليات دهندگان، منبع تا حد زيادي دست نخورده درآمد بالقوه اي هستند كه شهرها ممكن است به شدت شروع به هدف قرار دادن آن كنند، به خصوص اگر در مشكل باشند. با توجه به شهرهاي در حال مبارزه، اين كمك مي كند تا درآمد قابل توجهي براي شهر به ارمغان بياورد كه راهي عالي براي ماليات بر مردمي است كه بيشترين استفاده را از بزرگراه ها و تعميرات دارند. امروزه شركت هاي بيشتري در حومه شهر به دليل هزينه هاي پايين ملك مستقر شده اند. امنيت بالا با اجاره ويلاهاي سايت جاباما
حومه شهر و زندگي در حومه شهر موضوعي براي طيف گسترده اي از فيلم ها، كتاب ها، برنامه هاي تلويزيوني و آهنگ ها بوده است. آهنگهاي فرانسوي مانند La Zone اثر Fréhel (1933)، Aux quatre coins de la banlieue اثر داميا (1936)، Ma banlieue اثر Reda Caire (1937)، يا Banlieue اثر Robert Lamoureux (1953)، حومههاي پاريس را به وضوح از دهه 1930 تداعي ميكنند. [65] آن خوانندگان تصويري آفتابي جشن و تقريباً بينظير از حومه شهر ارائه ميكنند، اما هنوز تعداد كمي از آن شهرنشين شدهاند. در طول دهههاي پنجاه و شصت، لئو فره، خواننده و ترانهسرا فرانسوي، در ترانههاي خود حومههاي پرولتري و محبوب پاريس را تداعي ميكند تا آنها را با شهري كه در مقايسه به عنوان مكاني بورژوازي و محافظهكار تلقي ميشود، مخالفت كند. اگرچه سينماي فرانسه به زودي به تغييرات شهري در حومه شهر علاقه مند شد، با فيلم هايي مانند Mon oncle ساخته ژاك تاتي (1958)، عشق عشق ساخته موريس پيالات (1961) يا دو يا سه چيزي كه درباره او مي دانم ساخته ژان لوك گدار. (1967). لئونارد برنشتاين در اپراي تكپردهاش «مشكل در تاهيتي» (1952)، حومههاي آمريكا را به سيخ ميكشد كه به جاي خوشبختي، بدبختي ايجاد ميكند. بيل اونز، عكاس خبري آمريكايي، فرهنگ حومه شهر را در دهه 1970 مستند كرده است، به ويژه در كتاب خود حومه. آهنگ ۱۹۶۲ «جعبههاي كوچك» اثر مالوينا رينولدز به توسعه حومه شهر و ارزشهاي بورژوايي و سازگارانه آن اشاره ميكند، [۶۶] در حالي كه آهنگ ۱۹۸۲ Subdivisions توسط گروه كانادايي راش، مانند Rockin' the Suburbs توسط بنافولد، حومه شهر را مورد بحث قرار ميدهد. آلبوم The Suburbs در سال 2010 توسط گروه جايگزين كانادايي Arcade Fire به جنبه هاي بزرگ شدن در حومه شهر مي پردازد كه نشان مي دهد بي هدفي، بي انگيزگي و عجله بي پايان در فرهنگ و ذهنيت حومه شهر ريشه دوانده است. Suburb The Musical توسط Robert S. Cohen و David Javerbaum نوشته شده است. Over the Hedge يك كميك استريپي است كه توسط مايكل فراي و تي لوئيس نوشته و كشيده شده است. داستان راكون، لاكپشت، سنجاب و دوستانشان را روايت ميكند كه با تصرف جنگلهايشان توسط حومهها كنار ميآيند و سعي ميكنند از جريان فزاينده بشريت و فناوري جان سالم به در ببرند و در عين حال فريفته آنها شوند. يك اقتباس سينمايي از Over the Hedge در سال 2006 توليد شد. مجموعههاي تلويزيوني بريتانيايي مانند «زندگي خوب»، «پروانهها» و «سقوط و ظهور رجينالد پرين»، حومهي شهر را بهعنوان آراسته اما بيوقفه خستهكننده، و ساكنان آن بيش از حد سازگار يا مستعد ديوانهكردن به تصوير كشيدهاند. در مقابل، نمايشهاي آمريكايي مانند Knots Landing، Desperate Housewives و Weeds حومه شهر را بهعنوان اسرار تاريكتر در پشت نماي چمنهاي آراسته، مردم دوستانه و خانههاي زيبا نشان ميدهند. فيلمهايي مانند «Burbs and Disturbia» اين مضمون را وارد سينما كردهاند. ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
ويلا در بنگلور شمالي
اين ويلاهاي لوكس در شمال بنگلور نه تنها ويژگي هاي پيشرفته اي را ارائه مي دهند بلكه يك تجربه زندگي فوق العاده را نيز ارائه مي دهند. اين ويلاها كه با مصالح طبيعي مانند چوب، سنگ طبيعي و مرمر ساخته شده اند، ويژگي هاي مدرن و ظريفي را ارائه مي دهند و در عين حال ماهيت طبيعت را هميشه دست نخورده نگه مي دارند. اجاره ويلاهاي شمال با امنيت بالا بعد از باران - جاده كالج سر MVIT، Yelahanka اين خانههايي كه در قسمت شمالي بنگلور قرار دارند، داراي سقفهاي سبز هستند كه دماي داخلي را متعادل نگه ميدارند، زيستگاه طبيعي و تنوع زيستي را ارتقا ميدهند و به جايگزيني پوشش سبزي كه قبل از ساخت خانه وجود داشت، كمك ميكنند. اين ويلاهاي ديدني در شمال بنگلور ارزش خود را دارند. اين محله فقط ويلايي در حدود 14 كيلومتري مركز شهر و تنها 20 دقيقه تا فرودگاه بين المللي قرار دارد. همچنين به ايستگاه نيروي هوايي Yelahanka و چندين مؤسسه آموزشي معتبر و امكانات ورزشي نزديك است.
در آن زمين آرام، ويلاها - خارج از جاده هنور در ويلاهاي بنگالور شمالي، پانل هاي شيشه اي بزرگ مناظر زيبايي از طبيعت و باغ هاي منظر را ارائه مي دهند.
ويلاهاي لوكس ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
در ميان مردمان جديدي كه خلأ سياسي برجاي مانده از حكومت متمركز روم را پر كردند، اولين گروه هاي ژرمني كه اكنون مجموعاً به عنوان آنگلوساكسون شناخته مي شوند، قبل از اواسط قرن پنجم در بريتانيا مستقر شدند. فرهنگ محلي تأثير چنداني بر شيوه زندگي آنها نداشت، اما همسان سازي زباني توده هاي بريتانيايي هاي سلتيك محلي با تازه واردان مشهود است. در حدود سال 600، مراكز سياسي جديد ظهور كردند، برخي از رهبران محلي ثروت قابل توجهي جمع كردند و تعدادي پادشاهي كوچك تشكيل شد. از ميان اين قلمروها، پادشاهيهاي نورثامبريا، مرسيا، وسكس و آنگليا شرقي به عنوان قدرتهاي مسلط در پايان قرن هفتم ظهور كردند. پادشاهيهاي كوچكتر در ولز و اسكاتلند كنوني هنوز تحت كنترل بريتانياييها و پيكتهاي بومي بودند.[48] ايرلند به واحدهاي سياسي حتي كوچكتر تقسيم مي شد كه معمولاً به عنوان پادشاهي قبيله اي شناخته مي شدند و تحت كنترل پادشاهان بودند. شايد بيش از 150 پادشاه محلي در ايرلند وجود داشت كه از اهميت متفاوتي برخوردار بودند.[49] استروگوتها، قبيلهاي گوتيك در اواخر قرن پنجم و تحت رهبري تئودريك كبير (ح. 493–526) از بالكان به ايتاليا نقل مكان كردند. او پادشاهي را تأسيس كرد كه با همكاري ايتالياييها و استروگوتها، حداقل تا آخرين سالهاي سلطنتش مشخص شد. پس از مرگ او، مبارزات قدرت بين گروههاي استروگوتيك روميشده و سنتگرا، فرصتي را براي بيزانسيها فراهم كرد تا ايتاليا را در اواسط قرن ششم تسخير كنند.[50] بورگوندي ها در گول مستقر شدند و پس از اينكه قلمروي قبلي توسط هون ها در سال 436 ويران شد، پادشاهي جديدي را در دهه 440 تشكيل دادند. بين ژنو و ليون امروزي، در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم به قلمرو بورگوندي تبديل شد.[51] در جاهاي ديگر در گول، فرانك ها و بريتانيايي هاي سلتيك سياست هاي پايداري را ايجاد كردند. فرانسيا در شمال گال مركز بود و اولين پادشاهي كه از او بسيار شناخته شده است چيلدريك اول (متوفي 481) است. پادشاهي گسترش يافت و به مسيحيت گرويد.[53] بر خلاف ساير اقوام آلماني، فرانك ها آيين كاتوليك را پذيرفتند كه همكاري آنها با اشراف بومي گالو-رومي را تسهيل كرد.[54] بريتانياييهايي كه از بريتانيا – بريتانياي كبير امروزي – فرار ميكردند، در جايي كه بريتاني كنوني ناميده ميشود، مستقر شدند.
در شمال ويلا اجاره كنيد بهتر است
هزينه اجاره ويلا هاي شمال بسيار به صرفه است
پادشاهي هاي ديگر توسط ويزيگوت ها در شبه جزيره ايبري، سوئيبي ها در شمال غربي ايبري و وندال ها در شمال آفريقا تأسيس شدند.[51] لومباردها در پانونيا مستقر شدند، اما هجوم آوارهاي كوچ نشين از استپ هاي آسيايي به اروپاي مركزي آنها را مجبور كرد در سال 568 به سمت شمال ايتاليا حركت كنند. در اينجا آنها سرزمين هايي را كه زماني در اختيار استروگوت ها از بيزانس بودند فتح كردند و پادشاهي جديدي را تأسيس كردند. متشكل از دوك نشين هاي مستقر در شهرها.[56] در پايان قرن ششم، آوارها اكثر قبايل اسلاو، ترك و ژرمن را در مناطق پست در امتداد دانوب سفلي و مياني تسخير كردند و آنها به طور معمول مي توانستند امپراتورهاي شرقي را مجبور به پرداخت خراج كنند.[57] در حدود سال 670، مردم استپي ديگر، بلغارها در دلتاي دانوب مستقر شدند. در سال 681، آنها ارتش امپراتوري بيزانس را شكست دادند و امپراتوري جديدي را در دانوب سفلي تأسيس كردند و قبايل محلي اسلاو را تحت سلطه خود درآوردند.[58] در طول تهاجمات، برخي مناطق هجوم بيشتري از مردم جديد را نسبت به مناطق ديگر دريافت كردند. به عنوان مثال، در گول، مهاجمان در شمال شرقي بسيار گسترده تر از جنوب غربي ساكن شدند. اسلاوها در اروپاي مركزي و شرقي و شبه جزيره بالكان مستقر شدند. اسكان مردم با تغيير زبان ها همراه بود. لاتين، زبان ادبي امپراتوري روم غربي، به تدريج جاي خود را به زبانهاي بومي داد كه از لاتين تكامل يافتند، اما از آن متمايز بودند و در مجموع به عنوان زبانهاي رومي شناخته ميشدند. اين تغييرات از لاتين به زبان هاي جديد قرن ها طول كشيد. يوناني زبان امپراتوري بيزانس باقي ماند، اما مهاجرت اسلاوها باعث گسترش قلمرو زبان هاي اسلاو در اروپاي شرقي شد. ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
جنگ داخلي بين امپراتورهاي رقيب در اواسط قرن چهارم رايج شد و سربازان را از نيروهاي مرزي امپراتوري منحرف كرد و به مهاجمان اجازه تجاوز داد.[31] اگرچه حركات مردم در اين دوره معمولاً به عنوان "تهاجم" توصيف مي شود، اما آنها فقط سفرهاي نظامي نبودند، بلكه مهاجرت كل مردم به داخل امپراتوري بود.[32] در سال 376، گوت ها كه از دست هون ها فرار كردند، از امپراتور والنس (364–378) اجازه اقامت در قلمرو روم در بالكان را دريافت كردند. حل و فصل به آرامي پيش نرفت، و زماني كه مقامات رومي اوضاع را نادرست مديريت كردند، گوت ها شروع به يورش و غارت كردند.[A] والنس، در تلاش براي سركوب بي نظمي، در جنگ با گوت ها در نبرد آدريانوپل در 9 اوت 378 كشته شد. [34] در سال 401، ويزيگوت ها، يك گروه گوتيك، به امپراتوري روم غربي حمله كردند و، اگرچه براي مدت كوتاهي از ايتاليا عقب نشيني كردند، در سال 410 شهر رم را غارت كردند.[35] در سال 406 آلان ها، وندال ها و سوئي ها وارد گول شدند. در طول سه سال بعد، آنها در سراسر گال پخش شدند و در سال 409 از كوه هاي پيرنه عبور كردند و به اسپانياي امروزي رفتند.[36] فرانكها، آلمانيها و بورگونديها همگي به گول ختم شدند در حالي كه آنگلها، ساكسونها و جوتها در بريتانيا مستقر شدند[37] و وندالها از تنگه جبل الطارق عبور كردند و پس از آن استان آفريقا را فتح كردند.[38] ] آتيلا پادشاه هونيك (434–453) در سالهاي 442 و 447 به بالكان، در سال 451 به گال و در سال 452 به ايتاليا حمله كرد. تهديد هونها تا زمان مرگ آتيلا در سال 453، زماني كه كنفدراسيون هونها كه او رهبري مي كرد از هم پاشيد، باقي ماند. قيمت هايي استثنايي ويلاهاي اجاره اي شمال نخبگان شرقي و غربي در برخورد با مهاجرت ها روش هاي مختلفي را به كار مي گرفتند. روميان شرقي استقرار نيروهاي مسلح را با هدايا و اعطاي مناصب به رهبران قبايل تركيب كردند. اشراف غربي در حمايت از ارتش شكست خوردند اما از پرداخت خراج براي جلوگيري از تهاجم قبايل خودداري كردند.[32] اين تهاجمات ماهيت سياسي و جمعيتي بخش غربي امپراتوري را به كلي تغيير داد.[37] در پايان قرن پنجم به واحدهاي سياسي كوچكتري تقسيم شد كه توسط قبايلي كه در اوايل قرن به آن حمله كرده بودند، اداره ميشدند.[40] امپراتوران قرن پنجم غالباً توسط نيرومندان نظامي مانند استيليكو (متوفي 408)، آتيوس (متوفي 454)، آسپار (د. 471)، ريسيمر (د. 472)، يا گاندوباد (متوفي 516) كنترل مي شدند. كه تا حدي يا به طور كامل از اجداد غير رومي بودند.[41] بركناري آخرين امپراتور غرب، رومولوس آگوستولوس، در سال 476 به طور سنتي نشان دهنده پايان امپراتوري روم غربي است. همتاي خود، توانايي كمي براي اعمال كنترل بر سرزمين هاي از دست رفته غربي داشت. امپراتوران بيزانس ادعاي مالكيت خود را بر قلمرو حفظ كردند، اما در حالي كه هيچ يك از پادشاهان جديد در غرب جرأت نداشتند خود را به مقام امپراتور غرب ارتقا دهند، كنترل بيزانس بر بيشتر امپراتوري غربي نمي توانست حفظ شود.
در جهان پس از روم، هويتهاي قومي انعطافپذير بودند، كه اغلب با وفاداري به يك رهبر نظامي موفق يا مذهب به جاي اصل و نسب يا زبان تعيين ميشد. نشانگرهاي قومي به سرعت تغيير كردند - در حدود سال 500، آريانيسم، كه در اصل يك بدعت اصيل رومي بود، با مردم ژرمن در ارتباط بود، و گوت ها به ندرت از زبان ژرمني خود در خارج از كليساهاي خود استفاده مي كردند. آميختگي فرهنگ رومي با آداب و رسوم قبايل مهاجم به خوبي مستند شده است. مجامع مردمي كه به اعضاي قبايل مرد آزاد اجازه ميدادند بيشتر از آنچه در دولت روم رايج بود، در مسائل سياسي صحبت كنند، به نهادهاي قانونگذاري و قضايي تبديل شدند.[44] مصنوعات مادي به جا مانده از روميان و مهاجمان اغلب مشابه هستند و اقلام قبيله اي اغلب از اشياء رومي الگوبرداري مي شدند.[45] بيشتر فرهنگ علمي و مكتوب پادشاهي هاي جديد نيز مبتني بر سنت هاي فكري رومي بود.[46] يك تفاوت مهم، از دست دادن تدريجي درآمد مالياتي توسط سياست هاي جديد بود. بسياري از نهادهاي سياسي جديد ديگر از طريق ماليات از ارتش خود حمايت نمي كردند، بلكه به اعطاي زمين يا اجاره به آنها تكيه مي كردند. اين بدان معني بود كه نياز كمتري به درآمدهاي مالياتي كلان وجود داشت و بنابراين سيستم هاي مالياتي از بين رفتند ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
|
|
[قالب وبلاگ : سایت آریا] [Weblog Themes By : sitearia.ir] |